نویسنده روزبه قوی پنجه رتبه ۵۱ کنکور ارشد مدیریت اجرایی ۹۴
همیشه نمودار سینوسی یادتون باشه . باید زمان و انرژیتون و طوری تنظیم کنید که چند روز مونده به کنکور تو نقطه ی اوج خودتون باشید از اون نقطه ی اوج به بعد هرچی بخونین نتیجه ی معکوس میده و بار علمیتون کمتر و کمتر میشه تاکید میکنم یادتون باشه
دو روز مونده بود به کنکور ۹۳ من بالاخره رفتم ارایشگاه مو و ریش خودم و که خیلی بلند شده بود اصلاح کردم . برگشتم پیش بچه ها کتابخونه که تا زمان کنکور یکم بگیم و بخندیم که حال و هوامون عوض بشه و خستگیه ذهنمون برطرف بشه
همین موقع ها بود که خبر شکه کننده ای رسید . اون سال برف سنگینی میبارید و شهرای شمالی کشور مثل رشت تو برف دفن شده بودن راه های ارتباطی قطع شده بود …
به یاد ندارم هیچوقت کنکور کارشناسی ارشد اونم یکی دو روز مونده به برگزاری به تعویق افتاده باشه . سازمان سنجش اعلام کرد که کنکور به یک هفته بعد موکول میشه
خیلی ها از این قضییه خوشحال شدن اما برای منی که ۸ ماه برای کنکور مدیریت اجرایی خونده بودم ناراحت کننده بود . خسته ی خسته بودم به استانه ی تحملم رسیده بودم . انرژیه زیادی برام نمونده بود
از همون لحظه استرسم شروع شد که نکنه تو این یک هفته مطالب از یادم بره و یا تازه نفس ها ازم جلو بزنن . من رتبه ای که میخواستم یک تا سه بود
یادمه یه دوستی داشتم که تو اینترنت باهاش اشنا شده بودم و اونم پا به پای من میومد و رتبه های کنکور ازمایشیمون همیشه ۲ ۳ تا باهم فاصله داشت . رقابت اخرمون و گذاشته بودیم برا کنکور و قرار گذاشته بودیم که دانشگاه تهران هم و میبینم
من با بیجونیه هرچه تمام تر شروع کردم به دوره ی یک هفته ای مطالب . در خلال دوره میدیدم خیلی از مطالب یادم رفته و استرسم دو چندان میشد برخلاف من دوستم این یک هفته رو اختصاص داد به گردش و تفریح و ازاد سازیه ذهنش و معتقد بود که تازه نفس ها با یک هفته اضافه به ما نمیرسن
… روز کنکور من مثل همیشه از تئوری مدیریت شروع کردم با خودم طی کرده بودم که تئوری باید بالای ۸۰ تا ۹۰ بزنم چون در خودم میدیدم و بهم اثبات شده بود که توانش و دارم و تو کنکور ازمایشی های درصد زیر ۸۶ نداشتم و همیشه جز سه نفر اول کشور بودم . بعد از پاسخ دادن به ۳ ۴ سوال اول به سه سوال پشت سرهم رسیدم که جوابش و نمیدونستم . دچار استرس شدم چون دیگه من حق اشتباه نداشتم از اون به بعد به هر سوالی که میرسیدم بین گزینه ها دو به شک میشدم سوالاتی که من بارها و بارها تو تستام زده بودم هرچقدر میخواستم خودم و کنترل کنم و تمرکزم و حفظ کنم فایده ای نداشت
بعد اون سراغ دانش مسائل روز رفتم که درصد اوله کنکور های ازمایشی مال من بود . اونم همینطور بین گزینه ها میموندم انگار اون لحظه خنجر و تو قلب من فرو کردن ۸ ماه زحمتی که برای کنکور کشیده بودم جلوی چشم میومد و حال من بدتر و بدتر میشد . کنکور تموم شد و ۸ ماه من تو ۳ ساعت به باد رفت . اهنگ دایموندز ریحانا تو ماشین رو دور ریپیت پلی میشد و من فقط اشک میریختم …
دوستم به قولش عمل کرد و جز تک رقمی های سال ۹۳ شد و رفت به دانشگاه تهران اما من با رتبه ی ۶۴۰ جایی بهتر از پیام نور نصیبم نشد